در حال بارگذاری

اسامی برندگان مسابقه‎ی یادواره‎ی شهدای مجتمع

مسابقه‎ی یادواره‎ی شهدای مجتمع، درباره‎ی شخصیت شهید محبوبه دانش آشتیانی، شهید دانش‎آموزِ شاخص سال بود.


 
 اسامی برندگان:
 

همکاران: سرکار خانم بادی

دبیرستان دوره ی اول: سرکار خانم‎ها فاطمه تقی پور و سمانه مشفقی پور

دبیرستان دوره ی دوم: سرکار خانم زینب تسخیری

دبیرستان علوم و معارف اسلامی: سرکار خانم سیده زهرا هاشمی نسب

 

 

 

 

پاسخ مسابقه و آشنایی با شهید دانش آشتیانی:

 

شهید محبوبه دانش‌آشتیانی، امسال از سوی سازمان بسیج مستضعفین به عنوان شهید شاخص سال در قشر بسیج دانش‌آموزی معرفی شده است. او یکی از شهدای دوران انقلاب اسلامی است.

هرچند شهید دانش‌آشتیانی عمر کوتاهی داشت اما از عمر پربرکتی برخوردار بود، چرا که با شهادتش درخت انقلاب را آبیاری کرد و موجب قوام و پیروزی جمهوری اسلامی ایران شد.

محبوبه دانش‌آشتیانی روز دوم بهمن ماه سال 1340 در تهران متولد شد و با آغاز حرکت‌های انقلابی مردم علیه حکومت شاهنشاهی پهلوی به جمع انقلابیون پیوست. تا اینکه در روز 17 شهریورماه سال1357 در میدان شهدا(ژاله‎ی سابق) در حالی که دانش‌آموزی 17 ساله بود به شهادت رسید.
 

دانش‌آشتیانی همیشه در مسائل درسی ممتاز بود و با آنکه 17 سال بیشتر نداشت، معارف اسلامی را خوب می‌شناخت. قرآن،نهج‌البلاغه و صحیفه‎ی سجادیه را بسیار مطالعه می کرد و با تفاسیر هم آشنا بود.نظم،مهربانی،صداقت،راستگویی، وفای به عهد، وقت‌شناسی، استقلال فکری و پیگیری مستمر کارها و ذهن بسیار خلاق از جمله ویژگیهای اخلاقی و شخصیتی او بود.

شرکت مستمر در راهپیمایی‎ها،پخش اعلامیه، دیوار نویسی، مطالعه‎ی قرآن، نهج‌البلاغه و صحیفه‎ی سجادیه، آثار دکتر شریعتی، شهید مطهری و رساله‎ی امام خمینی (ره) بخش دیگر زندگی او را شامل می‌شد.

نکته‎ی قابل توجه در خصوص شهید دانش‌آشتیانی این است که چند سال بعد نیز نامزد او (شهید حسن اجارهدار) و پدر بزرگوارش (شهید غلام رضا دانش) در حادثه‎ی هفتم تیرماه سال ۱۳۶۰ به شهادت رسیدند و با خون خود انقلاب اسلامی را بیمه کردند.

پدر محبوبه، نماینده‎ی مردم آشتیان در مجلس شورای اسلامی بود.

فهیمه دانش آشتیانی خواهر شهید درباره‎ی خواهرش می‌گوید: محبوبه خیلی دختر خاصی بود. همیشه فکر می‌کنم چقدر خوب رفت و خوش به حالش که بسیاری از چیزها را ندید. اینها با رفتنشان راه را باز کردند. اگر آنها نمی‌رفتند، پایه‌های انقلاب محکم نمی‌شد. واقعا چه چیز بالاتر از اینکه انسان بداند دارد در راهی جانش را فدا می‌کند که شاید وضعیت بهتری برای آنهایی که پشت سرش می‌مانند ، ایجاد کند.

روزی همه به طرف خیابان کوکاکولا می‌رفتند. مردها به محبوبه گفته بودند: «شما برو اینجا نمانمحبوبه به آنها جواب داده بود:«اگر کار درستی است که زن و مرد ندارد. اگر کار غلطی است که شما هم نباید برویددر اوج راهپیمایی یکی از ماموران شاه، او را با گلوله هدف می‌گیرد و به شهادت می‌رساند.


 

 

 


تاریخ انتشار: 1393/11/19